ابراهیم در آتش

که گلستان مصممی شاید و من, ابراهیم ش

ابراهیم در آتش

که گلستان مصممی شاید و من, ابراهیم ش

اگر ستاره ی قطبی ظاهر بشود.


مهره ی آخر ستون فقراتش درد میکرد. دکتر گفته بود باید طاق باز بخوابد. اما او هیچ وقت توی زندگی ش طاق باز را جزء مدل های خوابیدن به حساب نیاورده بود. کوچکتر که بود آدم هایی که طاق باز میخوابیدند و یک دستشان را روی صورتشان میگذاشتند و بعضا خر و پف های معنا داری هم میکردند, به نظرش آدم های بیداری می امدند که اگر نوک پا سراغ کابینت برود و شیرینی مربایی محبوبش را بردارد, سریع دستشان را از روی صورتشان بالا میکشند و بی رحمانه مچ ش را میگیرند. بارها به همین روش توی تله ی دشمن های طاق باز ولو شده ی جلوی پنکه و کولر و کنار بالکن افتاده بود. از همان وقت ها طاق باز را از لیست انواع و اقسام روش های خوابیدن حذف کرده بود. اصلا طاق باز خوابیدن را یک نوعی خوابیدن پدرانه یا مادرانه ان هم از ان مدل چرت های دم ظهر بعد از خوردن یک بشقاب میرزا قاسمی با نان سنگگ و سبزی تازه زیر نم کولر و روی فرش های گلدار قرمز به حساب میاورد که صلاحیت این را نداشت یکی از آپشن های خوابیدن شب های دنیای مدرن با آن همه خستگی و درد ستون فقرات و نور مصنوعی نئون باشد, دنیایی که هر قدر هم طاق باز رو به آسمان شب ش دراز بکشی و چشم بچرخانی, بعید است ستاره ی قطبی را قبل از آنکه خوابت ببرد پیدا کنی. درد از مهره ی آخر ستون فقراتش شروع شد و آرام آرام بالا آمد. دکتر گفته بود باید طاق باز بخوابد. اما او هیچ وقت طاق باز را جزء مدل های خوابیدن به حساب نیاورده بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد